یک پله از تمام جهان، دورتر بایست
این روزها ازآب روان؛ دورتر بایست
درگیر خود نباش؛ که محدود می شوی
قدری از امتداد زمان، دورتر بایست
جایی که "آسمان" به تو پیوند می خورد
از "آس" های خاکی "مان" دور تر بایست
باید میان موسم حج عاشقی کنی
از چشمهای شور خزان دورتر بایست
تردید می وزد که تورا پشت و رو کند
از بادهای سرد و وزان؛ دورتر بایست
***
وقتی حریم کعبه بت آلود می شود؛
یک قبله از نگاه بتان دورتر بایست
قابیل ها؛ مسیح تو را ذبح می کنند
انجیل باش از آتششان دورتر بایست
اینجا ن باکره بدنام می شوند؛
در اقتدا به کیش مغان. دورتر بایست
جهل و دروغ و وسوسه بیداد می کند
از دامهای فرض و گمان؛ دورتر بایست.
دوم خرداد ماه 91
کار ساده ای نبود.دل بریدن از دلت.
کار راحتی نبود؛ دل بریدن از دلت
دل بریدن از تو و ؛ وعده های باطلت
سرد و مبهمی هنوز؛ مثل یخ میان آب
با تو منقضی شدم؛ پیش چشم غافلت
ساده بودم و نحیف.سخت بودی و خشن
بی تفاوتی.سکوت؛ پرده های حائلت.
عشق و قهر و خواهشم؛ در تو بی نشانه بود.
آه در بساط من؛ سفره ی مقابلت
بی تو باتو بودنم؛ مثل بچه بازی است.
خشم و رنج و گریه ام؛ فوفل و فلافلت
توی فال قهوه ام؛ عاشقی ولی کمی
سهل و ممتنع شده؛ ابروان مایلت
بوده ای و می روی .مانده ای و می روی
می روی و می برم.آبروی کاملت.
خرداد ماه 1391
درباره این سایت